محبی | شهرآرانیوز؛ ادبیات عامه پسند یا به شکل دقیق تر، داستانها و رمانهای عامه پسند، در زمره ادبیات زرد قرار میگیرد و نباید زیادی به آن بها داد؟ یا برعکس، جایگاه ویژه خود را در عرصه ادبیات و بین مخاطبان دارد؟ این، یکی دیگر از دعواهای طولانی مدت دنیای ادبیات است که همیشه موافقان و مخالفان خود را داشته است.
مخالفان بر این باورند که رمانهای عامه پسند یا به عبارت دیگر، داستانهایی که اغلب یک عشق آتشین یا سلسله روایتهایی جنایی محور اصلی آن را تشکیل میدهد، چیزی به ادبیات و مخاطب اضافه نمیکند و به همین دلیل خیلی نباید جدی گرفته شود. موافقان، اما معتقدند از رهگذر همین رمانهای عامه پسند است که میتوان به ادبیات معناگرا رسید، اما حق با کدام گروه است؟ واقعیت این است که در بررسی دو سر این طیف، سؤالات جزئی و زیادی است که به ذهن خطور میکند.
سؤالهایی از قبیل اینکه آیا رمانهای عامه پسند برای جذب مخاطب به ادبیات جدی تر، مانع محسوب میشود؟ آیا وجود این قبیل رمانها برای چرخه اقتصادی و وضعیت صنعت نشر واجب است؟ اصلا در جست وجوی معنا بودن ارجح است و اهمیت دارد یا میتوان ادبیات را صرفا محض سرگرمی خواند و لذت برد؟ آنجا که باید هدف، ارتقای سطح سلیقه مخاطب باشد دقیقا کجاست و آیا این امر به عهده نویسندگان است؟
باید خواندن هر کتابی را به فال نیک گرفت؟ و یک سؤال عمیق تر، با توجه به استقبال کردن یا نکردن جامعه از رمانهای عامه پسند، میتوان پای مطالعات فرهنگی را پیش کشید و از دلایل فرهنگی و اجتماعی این علاقه مندی یا بی علاقگی سخن گفت؟ ما در این مطلب قصد داریم برخی از دیدگاههای بزرگان جهان ادبیات را درباره رمانهای عامه پسند مرور و نقش این کتابها را در داشتن یک سیر مطالعاتی مطلوب بررسی کنیم.
ایرانی و خارجی ندارد. یعنی همان طور که در کشور خودمان نویسندههای زیادی هستند که با خلق یک اسم مستعار به نوشتن داستانهای عاشقانه یا جنایی روی میآورند و مخاطبانی هم هستند که با علاقهای وافر ماحصل کار را مطالعه میکنند، در آن سمت آب هم اولویت بسیاری از نویسندهها نوشتن داستانهایی عامه پسند است برای مخاطبان عامه پسند.
رجب علی اعتمادی یا همان ر- اعتمادی که خبر درگذشت او تیر امسال دوباره بحث جایگاه رمانهای عامه پسند را پیش کشید، مرتضی مؤدب پور مشهور به م-مؤدب پور که رمانهای زیادی را با عنوانهای دخترانه به چاپ رساند، فهیمه رحیمی که در زمره نویسندگان رمانهای پرفروش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قرار گرفت یا نازی صفوی که «دالان بهشت» ش را هنوز میتوان در کتاب فروشیها و بساطهای کتاب پیدا کرد و کلی اسامی دیگر، همه از کسانی هستند که نامشان به واسطه نوشتن رمانهای عاشقانه و عامه پسند بر سر زبانها افتاد.
نویسندگانی که میتوان گفت بخش بزرگی از زندگی خود را به نوشتن قصههایی با همین سبک و سیاق اختصاص دادند. آن طرف ژول ورن را داریم که لقب پدر داستانهای علمی– تخیلی را نیز از آن خود کرده و با خلق داستانهایی در هوا و فضا و زیر دریا بسیاری را مجاب به خواندن داستان هایش کرد. آگاتا کریستی یکی دیگر از چهرههای معروف آن ور آبی است که به خاطر نوشتن ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل لقب ملکه جنایت را هم از آن خود کرد.
شهرت اصلی او به دلیل نوشتن ۶۶ رمان جنایی است. از جی کی رولینگ، نویسنده داستانهای هری پاتر نیز باید به عنوان چهره شاخص دیگر این حوزه نام برد که با نوشتن هری پاتر و هر آنچه در مدرسه سحر و جادوگری هاگوارتز میگذرد، توانست یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ بشر را بنویسد. دانیل استیل نیز یکی دیگر از مطرحترین نویسندگان عامه پسند در زمینه داستانهای عاشقانه است که گفته میشود خودش تجربه پنج ازدواج داشته است.
روزنامه جام جم در یکی از شمارههای پیشین خود اطلاعات جالبی درباره این نویسندگان منتشر کرده بود. نویسندگانی که مرور گفتههای آنها درباره جایگاه رمانهای عامه پسند به خوبی عیان میکند که نگاهشان به این مقوله بسیار جدی است و برای آن دلایل و توجیهات زیادی هم دارند.
فهیمه رحیمی در طول زندگی خود ۲۳عنوان رمان نوشت و منتشر کرد که بسیاری از آنها به چاپهای بالای۱۰عدد نیز رسید و با داشتن هفت کتاب در میان ۴۷ کتاب پرفروش پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، رکورددار فهرست پرفروش هاست. نسرین ثامنی کسی بود که میگفت «به خاطر عشق به نوشتن، ۲۸ سال از زندگی خودم و خانواده ام زدم و به کارم پرداختم. تنها لذتی که از زندگی بردم، همین نوشتن است.»
رجب علی اعتمادی معتقد بود «عامه پسند عنوان غلطی است که به رمان نویسی اطلاق شده است.» و «هر کسی میتواند کاری را به وجود بیاورد و اگر جامعه آن را پسندید، ارزشمند است.» نازی صفوی نیز بر این باور است که: «به جای اینکه منتقدان در پی بهانه جویی باشند، بهتر است کمی وقت خود را سر این کار بگذارند که چرا یک اثر میتواند راه خود را باز کند و مخاطبان بسیاری را با خود همراه سازد.»
از یک جایی به بعد، مشابه دیگر جوایز ادبی، رمانهای عامه پسند هم از جایزه و جشنواره مخصوص به خودش برخوردار شد. به عنوان نمونه جایزۀ «گلدن هارت» جایزهای است که به بهترین عاشقانهها در آمریکا اختصاص داده میشود یا جایزه هوگو که یک جایزه ادبی سالانه است برای بهترین آثار علمی تخیلی یا فانتزی. در کشور خودمان نیز از سال ۱۳۹۸ جایزه لیلی، با هدف ارج نهادن به رمانهای عاشقانه، بنیان گذاشته شد که البته فقط موفق شد برای سه دوره برگزار شود.
یاسر نوروزی، خبرنگار، سالها پیش در روزنامه شهروند با لاله زارع، نویسنده و برگزارکننده جایزه «لیلی»، گفت وگویی کرده بود که زارع در خلال آن گفته بود: «.. فکر کردیم خودمان باید کاری بکنیم و جایزهای راه بیندازیم که این هدف را دنبال کند و بتوانیم کمک کنیم که ادبیات عامه پسند ما به قهقرا نرود و آثارش کیفیت سیر صعودی داشته باشد.»
اما نویسندگان و بزرگان عرصه ادبیات درباره این موضوع چه نظری دارند؟ آنها هم دقیقا مانند مخاطبان به دو گروه تقسیم میشوند. عدهای میگویند باید به رمانهای عامه پسند بها داد یا دست کم نیازی به کوباندن آنها نیست. عدهای دیگر نیز دشمن ادبیات عامه پسندند و سفت و سخت معتقدند نباید ارزشی برای داستانها و رمانهایی که در زمره ادبیات زرد قرار میگیرد، قائل شد.
هوشنگ مرادی کرمانی در این باره میگوید: «وجود این کتابها اصلا باعث رونق کتاب فروشیها میشود. اما نکته مهم این است که این کتابها از زمان خود نمیگذرند، مقطعی هستند، زمان خاصی خوانده میشوند و بعد کنار میروند. در شما که غریبه نیستید هم گفته ام. این جور کتابها باید باشند تا چرخ مطالعه را به حرکت درآورند و کنار بروند.»
احمد دهقان بر این باور است که: «این، یک واقعیت ادبی است که ما باید با احترام درباره اش صحبت کنیم. استقبالی هم که از این کتابها میشود نمیتوان خوب یا بد دانست، ولی باید قبول داشته باشیم کتابی موفق است که خواندن آن با لذت همراه باشد. این نکته را هم باید یادمان باشد که ناشرها، نویسندهها را به نوشتن رمانهای عاشقانه دعوت میکنند.» کاوه فولادی نسب، نویسنده و مترجم نیز بر این باور است که ادبیات عامه پسند آشتی دهنده ادبیات با شهروندان و جامعه است.
محمدرضا گودرزی، نویسنده و منتقد ادبی، در بخشی از گفت وگویی که چندی پیش با روزنامه جام جم داشت گفت: «.. نویسندگان و منتقدان طرف دار ادبیات جدی باید کاری کنند تا نویسندگان و مخاطبان ادبیات عامه پسند را به سمت ادبیات جدی سوق دهند. به گمانم دغدغه ما بیشتر از این تقابل باید ایجاد پلی میان این دو ادبیات باشد.»
رضا سید حسینی، مترجم آثار نویسندگانی، چون آلبرکامو و ناظم حکمت که به دشمنی با ادبیات عامه پسند شهره است، در گفت وگوی چندی پیش خود با روزنامه همشهری گفته بود: «.. این قبیل کتابها را ناشرها بین خانوادهها پخش میکنند؛ دست خانمهای خانه، دخترهای کارگر و کسانی که سواد کمی دارند میرسانند و آدم حسابیها این کتابها را نمیخوانند.» و در جایی دیگر میگوید: «آدمی که دنبال اندیشه است و آثار درست و حسابی دنیا را خوانده، دنبال این است که کتاب جدی
بنویسد.» و باز میگوید: «آن چیزی هم که مینویسد از اعماق اندیشه اش مینویسد. کسی هم که یاد گرفته کتاب سرگرمی بنویسد، مینویسد، قرار نیست بیاید کتاب جدی بنویسد.»
اما آنچه در این میان مهمتر به نظر میرسد و برخی از نویسندگان و چهرههای ادبی به آن اشاره کرده اند، نقشی است که رمانهای عامه پسند در شکل گیری علاقه مندی به کتاب و کتاب خوانی و پی ریزی یک سیر مطالعاتی ایفا میکند؛ اینکه بسیاری از افراد با مطالعه همین کتاب ها، کتاب خوان شده اند و در ادامه یک سیر مطالعاتی منظم و روبه جلو برای خود تدارک دیده اند.
رضا امیرخانی در بخشی از صحبت هایش درباره مطالعه کتابهای عامه پسند که چند سال پیش در روزنامه همشهری منتشر شد گفته بود: «مهم، ارتقای نردبانی کتاب خوان هاست. آن کسی که کتاب فهیمه رحیمی میخواند، با یک تلنگر میشود سوقش داد به کتاب بامداد خمار فتانه حاج سیدجوادی و از آنجا به کتاب چراغها را من خاموش میکنم پیرزاد و از آنجا به.... مقابله با فهیمه رحیمی، مقابله با پله اول نردبان کتاب خوانی است.»
مرادی کرمانی نیز معتقد است: «مسیر خیلی از نویسندههای بزرگ هم از میان همین کتابها میگذرد. خیلیها با این کتابها شروع کرده اند.» محمود برآبادی، نویسنده، نیز در یادداشتی که چندی پیش در روزنامه شرق نوشته بود از این گفت که: «در این روند مهم این است که کتاب خوان، خواندن را ادامه دهد و آن را رها نکند. اگر به خواندن ادامه دهد، یقینا سلیقه اش، بالا رفته، شناختش افزایش یافته و راه خود را پیدا خواهد کرد.»
اما حالا که صحبت از سیر مطالعاتی شد، بد نیست گوشه چشمی هم به ویژگیهای یک سیر مطالعاتی مطلوب داشته باشیم.
مصطفی فعله گری، نویسنده و پژوهشگر، در گفت وگویی که به تازگی با ایبنا انجام داده به ویژگیهایی اشاره کرده است که داشتن یک سیر مطالعاتی خوب برای فرد به ارمغان میآورد و چند نمونه آن از این قرار است: «شناخت حسی و عقلی او را ژرفا بدهد، آرام، سنجیده و پیوسته پیش برود، به تشنگی بیشترش برای خواندن بیفزاید، بر کار و زندگی و انسانیت او، در هر گام اهل مطالعه را دارای جهان بینی ژرفتر و بهره آفرین تری برای رسیدن خود و دیگران به زندگی انسانی بهتر کند.»
او همچنین درباره پی ریزی و شکل گیری این برنامههای مطالعاتی میگوید: «تاکنون برنامههای مطالعاتی، پراکنده و بی افق طراحی شده اند. این برنامهها باید از دامان مادران و در سایه پدران خانوادهها آغاز شود. در دبستانها باید گسترش پیدا کنند. در دبیرستانها باید متنوع شوند. در دانشگاهها ژرفا یابند و همه دانشها و زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان را در بر بگیرد.»